سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ای آن که عارفان را با رازگویی طولانی اش، مأنوس ساخت و بر خائفان، لباس دوستی خود پوشاند ! [امام سجّاد علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

صفحات اختصاصی
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :25
بازدید دیروز :190
کل بازدید :356366
تعداد کل یاداشته ها : 179
103/9/11
2:21 ع

پدر جان:
نامت را بر کتیبه ای از جنس عاطفه حک خواهم کرد
تا گواهی بر معصومیت تو باشد
 عکست را در گلدانی از جنس عشق خواهم گذارد
 تا بر بام باغ ملکوت غنچه دهد
 
و شب هنگام یاد تو را به میهمانی خیال خواهم خواند
بی گمان با من سخن خواهد گفت که زندگی کوچکتر از مردمک چشم تو است.
بهاران با تو زیباست...
و فصل پاییز مرگ برگ های سبز را به تماشا می نشیند.
زمستان غم چشمان تو را به خاطر می آورد
 آنگاه که پر از فریاد در سکوتی دلگیر
غریبانه بار سفر بستی و به دیار معشوق شتافتی.
پدرجان:
خیلی زود بود که سایه مهربان و دست نوازشگرت را از سرمان برداری
چگونه باور کنم فراقت را وقتی که بوی وجود تو را در خانه حس می کنم
 و نا باورانه در سوگ فقدان گل سرخی که یار و همسفرم بود نشسته ام .
باز غم نبودنت چه سنگین است ولی یادت که
از هر حضوری پر رنگ تر است در لحظه لحظه زندگی با من است
و فراموشت نخواهم کرد...


92/2/31::: 11:4 ص
نظر()
  
  
 

دلتـــنگی


عین آتش زیر خاکستر است گاهی فکر میکنی تمام شده
اما یک دفعه . . .
همه ات را آتـش میزند . . . !

پدرم  دلم برایت تنگ شده...


  
  
<   <<   26   27   28   29   30   >>   >